کوچه باغ های ذهن

بهار همواره در رسیدن و دل مدام در فهمیدن!

کوچه باغ های ذهن

بهار همواره در رسیدن و دل مدام در فهمیدن!

شلوغ پلوغ!

بعضی اوقات پیش میاد تو زندگیت که داری خیلی لحظات خاصی رو طی می کنی!

لحظاتی که شبیه به هیچ نیستند:

فرض کن خونت بالای نورگیرترین تپه دهکدست و از قضا امپراطور اون سرزمین می خواد تفریگاه تابستونیشو بالای همون تپه بسازه.

این که ولتاژ بالا بالای ایران  400 کیلو ولته اما استادتون بهتون ترجمه ی مقالات احداث خطوط 1000 کیلو ولت ژاپن رو میده!

این که واسه یکی از مهم ترین مسائل زندگیت باید بری پیش یک دکتر روانشناس تو دانشگاه تربیت مدرس که اتفاقاً دایی طرفت هم هست!

این که نامه ی کار آموزیتو هنوز ندادی به شرکت مربوطه!

این که یه چیزایی داره رخ میده میان تو و طرفت و رقیبت! خیلی دور و خیلی نزدیک.

این که داری واسه ارشد می خونی در حالیکه اسباب کشی داری و بابات می گه کتاباتو دیگه همرات نیار!

حالا با این موقعیات عادت های خاصت اعم از احساسات و حسادت و استرس و چه و چه هم میاد سراغت...

به قول داریوش :

حالا من موندم و این ویروونه ها....

 

((کوچه باغم پر موسیقی باد!!!))

 

نظرات 1 + ارسال نظر
پگاه اریان (وبلاگ سارا صولتی) شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:41 ق.ظ http://tarmita.blogfa.com

وبلاگتون زیباست و مطالبش خواندنی...
در ضمن خوشحال میشیم قدم رنجه کنید و آغاز رمان هجده هزار صفحه ای سی جی ام: ویگو مورتنسن نوشته سارا صولتی را مطالعه کنید. این براستی باعث افتخار ماست که "شما" هم آن را بخوانید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد