می دونی مضرات یک وبلاگ داشتن جای دفترچه خاطرات چیه!؟
- این که هروقت دل تنگت خواست نمی تونی بیای بنویسی ...یه قلم بگیری و شروع کنی...
2 ساعت بایست بشینی پای سیستم ، سیستم بالا بیاره! بعد شروع کنی تدریجتاً به نوشتن!
اگه امتحان داشته باشی و خوابگاه باشی و مهمون و ال و بل ... دیگه خط بزن نوشتنو!
- این که هرچی دل تنگت هم خواست نمی تونی بگی.
- این که لای ورق های وبلاگت نمی تونی گل خشک کنی یا عکس شمع و گل و پروانه بکشی.
- اینکه نمی تونی با خودت ببریش...
- ...یا بذاریش!
- ...
- ...
- و اینکه نمی تونی قایمش کنی و ازین قایم کردنش لذت ببری!
- بقیشم تو بگو!
همیشه باد
با حضوری نرم
میان ما ایستاده بود
و حال
از جمع ما
تو رفته ای
و باد
همچنان می وزد
بر خاطرات بی زوال
اینکه نیازی به چرک نویس و پاک نویس نداره ..
اینکه مخاطبی که تا حالا داشتی و نمیشناختیش الان میشناسیش ولی روی صحبتت با اون نیست.
این که دوستهایی پیدا میکنی که درونت و میشناسن قبل از شناخت خودت و برات دنبال راههای چاره میگردن .....
این که وبلاگ خیلی خوبه........حتی اگه دفتر خاطرات نباشه.
*سلام چطوری؟
گفتم میام ایزان نگفتم که میمیرم بیا بیا بازهم بیا من حالااا حالا وبلاگ نویسی و طلاقش نمیدهم.
مواظبت خودش باش
من فقط بچهگیام داشتم..همیشم کلی تلاش میکردم که از خواهر کوچیکم قایمش کنم..کلی دردسر داشت..
دفترچه خاطراتتو فوقش به کسایی نشون میدی که خیلی دوسش داری به یکی ۲ نفر ...اما وبلاگتو همه میبینن ..پس میتونی همرو خیلی دوس داشته باشی تو وبلاگ اما تو دفترچه خاطرات نمیشه...
سلام خاطره جان
اولا که خیلی خوشحالم برگشتی!
فکر کردم نکنه دیگه ننویسیی..آخه نگفته بودی که نیستی!!
بعدشم اینکه..همیشه فکر می کنم اصلا وبلاگ نیست..یعنی وجود خارجی نداره انگار..کجاست مثلا؟ اصلا نمیشه گفت! ولی خب اینم نوشتن و برام راحت نمی کنه..بازم نمی تونم بنویسم..خب آره دیگه چون همه می تونن بخوننش بعد منم برای بقیه می نویسم !نه ولی خیلیم ربطی نداره..دیگه دارم متوجه می شم که این مدلمه...هیچ کسم نخونه باز گنگ می نویسم! با این حال دوسش دارم..و دوست ندارم مثل دفعه قبل بذارمش و برم..
شاد باشی همیشه
و بیشتر و بیشتر بنویسی!